top of page
Search

اورشلیم و جنگهای صلیبی

Updated: Jun 14, 2023

تالیف:

دکتر سیروس ارشادی

صلیبیون چه اشخاصی بودند و چه میگفتند ؟ چرا پرزیدنت بوش در سخنرانی خود از جنگهای صلیبی یاد کرد ؟ بار ها از من سئوال شده که عقاید موجود را دربارۀ ناخشنودی و شکایت دنیای اسلام بر علیه غرب ابراز کنم و بگویم که برخوردهای حاضر ناشی از حملۀ غرب بر ضد مسلمانان آرامش طلب و بردبار قرون وسطی است یا نه و آیا میتوانیم جنگهای صلیبی را مسئول و بنیانگزار این اختلاف عمیق بدانیم یا نه ؟ اسامه بن لادن هم همین عقیده را داشت. او هم در ویدیوهای مختلفی که هر از چندی صادر میکرد ، در تمام موارد نبردامریکا با تروریسم را جنگ صلیبی جدیدی بر علیه اسلام میدانست. رئیس جمهور سابق امریکا بیل کلینتون هم بعنوان ریشۀ برخوردهای حاضر، انگشت اتهام را متوجۀ صلیبیون کرد و در سخنرانیش در دانشگاه جرج تاون با آب و تاب بسیار از قتل عام یهودیان در سال ۱۰۹۹ پس از پیروزی صلیبیون در اورشلیم یاد کرد و گفت هنوز هم از این واقعه بتلخی یاد میشود. سوء تفاهم در مورد جنگهای صلیبی و صلیبیون تازگی ندارد. آنطور که مرسوم شده صلیبیون را گروهی بنیادگرای مسیحی میشناسند که با راهنمائی و بفرمان پاپ های دیوانه بر علیه اسلام وارد جنگ شدند. آن ها خودرا بهر عملی محق میدانستند و چون لکۀ سیاهی بر تاریخ کلیسای کاتولیک و تمدن غرب هستند. صلیبیون پیشقراولان امپریالیسم بودند و با تهاجم غربیها بر ضد مردمان صلح طلب خاورمیانه تمدن مشعشع اسلامی را منحرف و نابود کردند. اما حقیقت غیر از این است. جنگهای صلیبی و ورود غربیها به شرق نزدیک از هر جهت نبردی تدافعی و پاسخی به تهاجم مسلمانان و پس راندن آن ها از سرزمینهای مسیحی بود. مسیحیان قرن یازدهم کهنه پرستانی رویائی نبودند . هر که بجای آنها بود در برابر مهاجمین با هر وسیلۀ ممکن از خودش دفاع میکرد . توجه کنید که تنها وسیلۀ گسترش امپراتوری اسلامی شمشیر تیز و برنده بود . اسلام جهان را بدو بخش دارالاسلام یعنی تحت حکومت اسلامی و دارالحرب یا دارالکفر یعنی غیر اسلامی تقسیم میکند و هیچ بخشی را به مسیحیان و یهودیان (که آن ها را اهل کتاب میداند) متعلق نمیداند و میگوید مسیحیان و یهودیان در دارالاسلام و تحت حکومت اسلامی بشرط پرداخت جزیه تحمل میشوند ولی سر انجام ممالک یهودی و مسیحی باید منهدم شوند و به تصرف مسلمانان درآیند و جزئی از دارالاسلام شوند. در قرن هفتم هنگامی که پیامبر اسلام به مکه حمله کرد ، گروه کثیری از ثروتمندان منطقه مسیحی بودند . با انتشار آئین امپراتوری روم در مدیترانۀ شرقی و خاور نزدیک ، طبیعی بود که این سرزمین ها هدف اصلی و اولیۀ خلفای مسلمان بودند و تا هزار سال بعد هم مورد طمع رهبران اسلامی قرار داشتند. با درگذشت پیامبر اسلام ، جنگجویان مسلمان به حمله پرداختند و بسیار هم موفق بودند . فلسطین ، سوریه و مصر که زمانی سرزمین های مسیحی بودند بسرعت از پا درآمدند . با رسیدن بقرن هشتم مسلمانان توانستند تمام نواحی مسیحی نشین شمال آفریقا و اسپانیا را تصرف کنند. در قرن یازدهم ترکان سلجوقی آسیای صغیر (ترکیه امروزی) را که از زمان پولس حواری (سنت پل) مسیحی بود اشغال و تصرف کردند . با این ترتیب امپراتوری روم شرقی (بیزانس) منحصر به یونان و چند جزیرۀ کوچک شد و امپراتور که در کنستانتینوپل (قسطنطنیه امروزی) مستقر بود از روی نومیدی پیامی به مسیحیان اروپای غربی داد و تمنی کرد که بکمک خواهران و برادران مسیحی خود برخیزند. با این مقدمه جنگهای صلیبی شروع شد . این حرکت زائیدۀ جاه طلبی پاپ یا سلحشوران غارتگر نبود بلکه پاسخی به چهار قرن غارتگری و غصب بیشتر از دوسوم ممالک مسیحی دنیا بود. در حقیقت مسیحیت بعنوان ایمان و تمدن یا میبایست از خود دفاع کند و یا بوسیلۀ اسلام نابود شود . این دفاع جنگهای صلیبی بود. در سال ۱۰۹۵ در شورای کلرمونت پاپ اوربان دوم از شوالیه های دنیای مسیحی دعوت کرد تا سرزمینهائی را که مسلمانان غصب کرده بودند ، از آنها پس بگیرند . پاسخ به این دعوت فوق العاده بود . هزاران نفر با سوگند به صلیب آمادۀ جنگ شدند . چرا ؟ زیرا مشوق و محرک آنها فقط ایمان، ایثار و محبت خدا بود. در طول دودهۀ اخیر توجه به جنگجویان صلیبی نشان داده که اغلب آنها شوالیه های ثروتمند و مالکین املاک بزرگی در اروپا بودند و با طیب خاطر حاضر بودند همه را در راه نیل به آرزوی مقدسی که داشتند، از دست بدهند. صلیبی بودن ارزان نبود. حتی شوالیه های ثروتمندی که به صلیبیون میپیوستند به آسانی خود و بستگانشان را در معرض فقر میانداختند. بر خلاف بعضی دیگر ، جنگجویان صلیبی برای کسب پول و غنائم جنگی به نبرد نمیرفتند بلکه هدفشان آن بود که گنجهای خودرا در محلی بیاندوزند که بید و زنگ زیان نمیرساند و دزدان نقب نمیزنند و دزدی نمیکنند پاپ اوربان دوم دو هدف در برابر صلیبیون قرار داد که تا قرنها بعد هدف اصلی صلیبیون شرقی بود . بعد ها جانشین او پاپ معصوم سوم نوشت : چگونه شخصی میتواند بر طبق فرمان خداوند همسایۀ خودرا مثل خودش دوست بدارد وقتی که میبیند برادران اسمی و ایمانی او از سوی بزهکاران محاصره شده و زیر یوغ سنگین بردگی قرار دارند، هیچ اقدامی برای آزاد کردن آنها انجام ندهد ؟ آیا نمیدانید که هزاران مسیحی در قید بندگی هستند و یا در زندان مسلمانان تحت شکنجه و عذاب قرار دارند ؟ پروفسور رایلی اسمیت استاد نامدار تاریخ قرون وسطی بدرستی مینویسد : جنگهای صلیبی نمودار حقیقی محبت نسبت به همسایگان بود . همان طور که پاپ معصوم سوم به شوالیه های تمپلر نوشت : شما به نوشتۀ اناجیل مقدس عمل میکنید که میفرماید چه محبتی از آن بالا تر است که شخص جان خودرا در راه دوستانش بدهد هدف دوم آزاد سازی اورشلیم و سایر امکنۀ مقدس مسیحی بود . لغت جنگجوی صلیبی واژۀ تازه ای است . در قرون وسطی این افراد خودرا زائرین اماکن مقدس مسیحی میدانستند و با پارسائی و پرهیزکاری بزیارت مدفن موقتی عیسی مسیح میرفتند . احساس اقناع و رضایتی که صلیبیون داشتند ، همان بود که زائرین بدان دست میافتند و شادمان میشدند. در آغاز سال ۱۲۱۵ قبل از پنجمین جنگهای صلیبی ، پاپ معصوم سوم نوشت : فرزندان بسیار عزیز من توجه کنید ، اگر یکی از شوالیه های تمپلر از مقام خودش خلع و شاید هم زندانی شود ، هنگامی که آزادی خودرا بازیابد و در صدد اجرای عدالت برآید ، آیا جانشین غصبی خودرا خائن نمیداند ؟ مگر آنکه در راه آزادی او اقدامی کرده باشد . بهمین گونه خداوند ما عیسی مسیح شاه شاهان که نمیتوانید منکر وجود او بشوید و کسی که خون خود را در راه گناهان شما ریخت ، شمارا بعلت عدم همکاری ، بیوفائی و خودداری از کمک به او محکوم نمیکند ؟ با این فلسفه هدف از آزادی اورشلیم تفکری استعماری نبود بلکه رساندن حق به حقدار و اعلام محبت و علاقۀ قلبی نسبت به خداوند بود. چند بار گفته شده که هدف از جنگهای صلیبی تغییر مذهب اجباری مسلمانان بوده . هیچ دروغی نمیتواند بزرگتر از این اتهام باشد . از نظر مسیحیان قرون وسطی مسلمانان دشمنان مسیح و کلیسای او بودند و آنها یعنی جنگجویان صلیبی وظیفه داشتندبا شکست دادن مسلمانان از مسیح و مسیحیت دفاع کنند . همین و همین. در نواحی که بتصرف مسیحیان در میآمد، مسلمانان مجاز بودند اموال و املاک و آئین خودرا نگاه دارند . در حقیقت در طول جنگهای صلیبی در اورشلیم ، تعداد مسلمانان خیلی بیشتر از کاتولیک ها بودند . فقط در قرن سیزدهم فرانسیسکن ها در بین مسلمانان بفعالیت تبلیغی پرداختند ولی موفقیت چندانی پیدا نکردند بهر حال هر چه بود فعالیت تبلیغی آنها با تهدید و خشونت همراه نبوده و گفتمانی صلحجویانه بود. حقیقتی که تاریخ موٌید آن است تصریح میکند که سال ها قبل از جنگ های صلیبی اروپائیان ، پیامبر اسلام بر علیه مسیحیان به نبرد پرداخت . امروزه مسلمانان ادعا میکنند که اسلام برترین آئین جهان است و این دنیای غرب است که سرزمین های اسلامی را با مقاصد امپریالیستی ربوده است .غربیها حتی بعضی از روشنفکران غربی قبول دارند که تنها دنیای غرب مهاجم بوده و اسلام همیشه با شکیبائی و معصومیت با غرب روبرو بوده است . کشف اساس (نفرت از خود) آسان نیست و چه بسا ممکن است رابطۀ مستقیم با جنگهای قرون وسطی داشته باشد. منصفانه باید ذکر شود که اگر جنگهای قرون وسطی را در برابر رفتار مسیحیان قرن اول بگذاریم ، نتیجه مثبت نخواهد بود . ولی آیا این مسیحیان بودند که برای چپاول و غارت با بربریت این جنگهارا شروع کردند و یا اینکه در تحت تعدی و فشار روزافزون قرار داشتند و چاره ای جز دفاع از خود نداشتند. منظور از این یادداشتها بهیچوجه دفاع از صلیبیون اروپائی نیست بلکه شرح حقیقی حوادث و وقایعی است که در تاریخ ثبت شده است . در این نوشته لغت جنگ صلیبی در ترادف با جهاد آمده است. شاید مسلمانان فراموش کرده اند که قرن ها قبل از جنگهای صلیبی آن ها بودند که بنام گسترش اسلام به ممالک دیگر حمله میکردند . البته جنگجویان اسلامی بسیار موفق بودند و توانستند امپراتوری رم شرقی (بیزانس) و امپراتوری ایران را که در جنگ با یکدیگر ضعیف شده بودند، بآسانی در هم بکوبند و خلائی را که در منطقه پیدا شده بود با طوفان اسلام پر کنند. پیامبراسلام دو سال قبل از وفاتش در سال ۶۳۰ به تابوک حمله کرد . در این حمله سی هزار جنگجوی اسلامی (جهادیست) اورا در جنگ بر علیه مسیحیان بیزانس همراهی میکردند . او شنیده بود که لشگر عظیمی آمادۀ حمله به عربستان بود اما این شایعه صحت نداشت .این بود که سپاهیان عرب بعد از امضای قراردادی با قبائل شمال عربستان به قرارگاه خود باز گشتند . در این قراردا قید شده بود که ساکنین قبائل شمالی حجازبا پرداخت جزیه از امتیاز زندگی تحت حمایت اسلام برخوردارمی شوند. از آن سال ببعد و حتی در دوران خلافت خلفای اسلامی رسم بر آن قرار گرفت که اگر ناحیه ای مورد حمله قرار میگرفت وبتصرف مسلمین در میآمد،ساکنانش یا مسلمان میشدند و جانشان در امان بود و فقط مالیلتی بنام ذکات میپرداختند و یا اگر در ایمان خود ثابت و پابرجا میماندند، میبایست مالیات بیشتری بعنوان جزیه یا خراج بپردازند.در هر دو صورت پول و سرمایه به بیت المال مسلمانان در حجاز و یا حکمرانان مسلمان محلی سرازیر میشد. در این بخش بجا خواهد بود که خلاصه ای از حوادث تاریخی را ذکر کنیم: ۶۳۲-۶۳۴ در دوران خلافت ابوبکر مسلمانان بر مشرکین حجاز فائق شدند و آنها را مجبور کردند که مسلمان شوند و یابقتل برسند. این گروه نمیتوانستند بعقیدۀ خود پایبند بمانند و جزیه بپردازند. ۶۳۳ - جهادیون مسلمان بفرماندهی خالدابن ولید که بسیار قسی القلب بود و بعلت رشادت و خشونتش در جنگها از سوی پیامبر بلقب «سیف الله» یعنی شمشیر خدا نامیده شده بود(تاریخ طبری ۱۷-۱۶۱۶/ ۸:۱۵۸) شهری را در کنار فرات تسخیر کردند ، خالد آنقدر مردمان شهر را گردن زد که خون بصورت رودی جاری شد که اعراب آنرا خونرود نامیدند (تاریخ طبری ۲۰۳۵-۲۰۳۴/ ۱۱:۲۴). ۶۳۴ - مسلمانان در نبرد یارموک واقع در سوریه روم شرقی را شکست دادند . امروز اسامه بن لادن از این پیروزی الهام میگیرد و از لطیفه ای که دربارۀ خالد ابن ولید گفته شده یاد میکند . گزارشگر مسلمانی که نام او ذکر نشده میگوید: رومی ها آنقدر زیاد و مسلمانان اینقدر کم هستند خالد با حاضرجوابی میگوید: رومی ها چقدر کم و مسلمانان چقدر زیاد هستند. لشگریانی که پیروز میشون، زیادند و شکست خوردگان اندک و حقیراند. بخدا اگر دشمن دو برابر بود من شاد تر میشدم. (تاریخ طبری ۲۰۹۵ / ۱۱:۹۴). اسامه بن لادن از قول خالد میگوید : جنگجویان من بیشتر از آنچه که شما بزندگی علاقه نشان میدهید، طالب مرگ هستند. تصور میشود فلسفۀ مرگ طلبی فرآیند سورۀ ۲:۹۶ است که پیامبر اسلام با اشاره به یهودیان میگوید : شما بیشتر ازدیگران و حتی مشرکین بزندگی دل بسته اید (عبد الحلیم : مقدمۀ قرآن چاپ آکسفورد ۲۰۰۴) ۶۳۵ - مسلمانان دمشق را محاصره و فتح کردند. ۶۳۷ - مسلمانان در نبرد قادسیه عراق را فتح کردند. ۶۳۸ - مسلمانان اورشلیم را از روم شرقی گرفتند و اشغال کردند. ۶۳۸-۶۵۰ - مسلمانان امپراتوری ایران را بجز نواحی اطراف دریای خزر فتح و تصرف کردند. ۶۳۹-۶۴۲ - مسلمانان مصر را اشغال کردند. ۶۴۱ - مسلمانان کنترل سوریه و فلسطین را بدست گرفتند. ۶۴۳-۷۰۷ - شمال آفریقا بتصرف جنگجویان مسلمان درآمد. ۶۴۴ - خلیفه عمر بدست یک اسیر جنگی ایرانی بقتل رسید و عثمان ابن عفان که بسیار ملایمتر از عمر بود بعنوان خلیفۀسوم انتخاب شد. ۶۴۴-۶۵۰ - مسلمانان قبرس و تریپولی را در شمال آفریقا تصرف کردند و در ایران ، افغانستان و سند حکومت اسلامی راتاسیس کردند. ۶۵۶ - خلیفه عثمان توسط جنگجویان ناراضی مسلمان بقتل رسید و علی ابن ابیطالب داماد و پسر عم پیامبرجانشین او شد. علی شوهر فاطمه دختر پیامبر از همسر اولش خدیجه بود. ۶۵۶ - جنگ جمل : که در آن عایشه سوگلی پیامبر بانتقام کشتن عثمان رهبری طغیان بر علیه علی را بعهده داشت و در این نبرد طرفداران علی پیروز شدند. ۶۵۷ - جنگ صفین بین علی و فرماندار اورشلیم و میانجیگری بر علیه علی. ۶۶۱ - کشته شدن علی بوسیلۀ ابن ملجم مرادی . پیروان علی فرزند او حسن را خلیفۀ بعدی میدانستند ولی او طی قراردادی با معاویه حق خودرا باو فروخت و خود ساکن مدینه شد. ۶۶۱-۶۸۰ - خلافت معاویه . او بنیان گزار سلسلۀ خلفای بنی امیه بود و پائیتخت را از مدینه به دمشق منتقل کرد. ۶۳۷-۶۷۸ - اعراب کنستانتینوپل را که پائیتخت امپراتوری بیزانس بود محاصره کردند. ۶۸۰ - حسین فرزند دیگر علی و یارانش در کربلا کشته شدند. ۶۹۱ - بنای مسجد الاقصی در اورشلیم تکمیل شد. ۷۰۵ - عبدالمالک حکومت بنی امیه را تجدید کرد. ۷۱۰-۷۱۳ - نیروهای مسلمان درۀ ایندوس سفلی را(که امروز بخشی از بلوچستان و پاکستان است)، تصرف کردند. ۷۱۳-۷۷۱ - مسلمانان اسپانیا را تصرف و امپراتوری اندلس را تاسیس کردند . بعد ها هفتصد سال طول کشید تا اسپانیولی ها توانستند آنها را اخراج کنند. ۷۱۹ - قرطبه ( کوردوا) در اسپانیا ، سلطان نشین حکومت عرب شد. ۷۳۲ - مسلمانان در نبرد پواتیه واقع در مرز فرانسۀ امروز ، شکست سختی خوردند و متوقف شدند. ۷۴۹ - عباسیان کوفه را تصرف و به حکومت بنی امیه پایان دادند. ۷۵۶ - بنیاد حکمرانی که بنی امیه در اسپانیا گذاشته بودند ، از عباسیان جدا و مستقل شد. ۷۶۲ - تاسیس و بنیانگزاری بغداد. ۷۸۵ - تاسیس مسجد بزرگ قرطبه (کوردوا) ۷۸۹ - قیام امیر ادریس در مراکش . بنیاد فز. مسلمانی که مسیحی شده بود گردن زده شد. ۸۰۰ - حکومت سلسلۀ مستقل عقلابی در تونس. ۸۰۷ - بدستور خلیفه هارون الرشید تمام مراکز مذهبی غیر مسلمانان و کلیسای مریم مجدلیه در اورشلیم ، خراب شد. ۸۰۷ - مسلمانان عقلابی جزیرۀ ساردنی را در ایتالیا متصرف شدند. ۸۱۳ - مسیحیان فلسطین مورد حمله و آزار قرار گرفتند و تعداد زیادی از آنها مجبور به فرار شدند. ۸۳۱ - مسلمانان مهاجم پالرمو را در ایتالیا متصرف شدند. ۸۵۰ - المتوکل خلیفۀ مسلمان دستور داد تا تمام مراکز مذهبی مسیحیان و یهودیان منهدم شود. ۸۵۵ - طغیان و قیام مسیحیان در سوریه. ۸۳۷-۹۰۱ - مسلمانان مهاجم عقلابیدی جزایر سیسیل و کرس را در ایتالیا و فرانسه اشغال کردند. ۸۶۹-۸۸۳ - شورش غلامان سیاه پوست در عراق. ۹۰۰ - قیام خلفای فاطمی در تونس و اشغال سیسیل و ساردنی. ۹۲۸-۹۶۹ - تجدید حیات ارتش روم شرقی ، بازپس گرفتن نواحی اشغالی مثل قبرس (۹۶۴) و طرسوس (۹۶۹). ۹۳۷ - خلیفه به امپراتور روم ، رومانوس ، نامه نوشت و از کنترل بر سرزمین های مقدس به لافزنی پرداخت. ۹۳۷ - کلیسای رستاخیز که در دنیای لاتین غرب معروف به کلیسای مقبرۀ مقدس است ، بوسیلۀ مسلمانان به آتش کشیده شد و کلیساهای دیگر نیز در اورشلیم مورد حمله قرار گرفتند. ۹۶۰ - ترکهای قراخانی به اسلام گرویدند. ۹۶۶ - شورش بر ضد مسیحیان در اورشلیم. ۹۶۹ - جنگجویان مسلمان فاطمی مصر را تصرف و قاهره را بنیان نهادند. ۹۷۰ - سلجوقی ها متصرفات مسلمانان را در شرق اشغال کردند. ۹۷۳ - فاطمی ها فلسطین و جنوب سوریه را بار دیگر فتح کردند. ۱۰۰۳ - اولین دوران زجر و شکنجۀ مسیحیان بفرمان الحکیم . کلیسای مرقس مقدس در نوستات (پائیتخت سابق مصر) خراب و منهدم شد. ۱۰۰۹ - انهدام مجدد کلیسای رستاخیز بدستور الحکیم. ۱۰۱۲ - شروع تصویب مقررات ظالمانه و شکنجۀ مسیحیان و یهودیان توسط الحکیم. ۱۰۱۵ - زمین لرزه در فلسطین و فرو ریختن گنبد مسجد الاقصی. ۱۰۳۱ - انقراض سلسلۀ بنی امیه و تقسیم آن به پانزده سلسلۀ مستقل. ۱۰۴۸ - تکمیل تجدید کلیسای رستاخیز در اورشلیم. ۱۰۵۰ - تاسیس گروه جنگجویان المرابطون در موریتانی . این گروه از ائتلاف بربرهای صحرای غربی و پیروان اسلام باتاکید بر قرآن ، حدیث و قوانین مالکی تشکیل شد. ۱۰۵۵ - طغرل شاهزادۀ سلجوقی وارد بغداد شد و سلطان نشینی سلجوقی را اعلام کرد. ۱۰۵۵ - اموال و املاک کلیسای رستاخیز مصادره شد. ۱۰۷۱ - نبرد مالزگرد ، در این جنگ آلپ ارسلان سلجوقی با تصرف شرق آناطولی و باسارت گرفتن امپراتور رومانوس دیوجنس ، بیزانس را شکست داد. ۱۰۷۱ - جنگجویان مسلمان ترک به فلسطین حمله کردند. ۱۰۷۳ - تصرف اورشلیم بوسیلۀ ترکهای مسلمان. ۱۰۷۵ - مسلمانان سلجوقی نیقیه را متصرف شدند و پائیتخت خودرا در آناتولی مستقر کردند. ۱۰۷۶- مسلمانان المرابطون ) که در غرب بنام الموراوید شناخته میشوند (، غنای غربی را متصرف شدند. ۱۰۸۵ - در اسپانیا شهر تولدو بوسیلۀ مسیحیان از اشغالگران بازپس گرفته شد. ۱۰۸۶ - جنگجویان المرابطون با شرکت در جنگ زالاکا بکمک اندلس شتافتند. ۱۰۹۰-۱۰۹۱ - المرابطون تمام اندلس را بجز ساراگوسا و جزایر بالریک تصرف کردند. ۱۰۹۴ - امپراتور بیزانس الکسیوس کومننوس از دنیای مسیحی کمک خواست تا تهاجم ترکهای مسلمان را که به سرزمین اویورش آورده بودند ، دفع کنند. ۱۰۹۵ - پاپ اوربان دوم اولین نبرد تدافعی را مجاز شمرد و مسیحیان توانستند در سال ۱۰۹۹ اورشلیم را از مهاجمین پسبگیرند. آنچه که فهرست وار گذشت، مسلم میدارد که دنیای مسیحی پس از تحمل چند قرن تهاجم و تجاوز از سوی مسلمانان بدفاع از خود پرداخت. اسلام از ابتدا در دوران خلافت ابوبکر و عمر در قرن هفتم به تهاجم بسرزمین های دیگر پرداخت و این شیوه را خلفای بعدی نیز دنبال کردند تا آنکه در سال ۱۰۰۴ اروپای غربی بدفاع برخاست. جنگجویان اسلامی در سال ۱۴۵۳ قسطنطنیه را تصرف کردند و برای دومین بار در ۱۶۸۳ وین را محاصره کردند که موفقیت آمیز نبود . (دفعۀ اول سال ۱۵۲۹ بود). طی قرون هفدهم و هیجدهم مقاومت شدید دنیای غرب مسلمانان را وادار به عقب نشینی کرد.

برای توجیه جنگهای مذهبی چند فرضیه مختلف ابراز شده است: ۱ - فتوحات مذاهب دنیا: سید قطب در مباحثات اسلامی میگوید : ماموریت اسلام بر اندازی بیعدالتی از دنیا است. منظور او از این گفته آن است که اگر اسلام جامعه را کنترل نکند، بیعدالتی گسترش پیدا میکند ولی در تحت لوای اسلام ، عدالت فراگیر میشود. (در سایۀ اسلام ، جلد هفتم صفحات ۸ تا ۱۵) قطب معتقد است که اسلام باید با توسعه طلبی تمام دنیا را متصرف شود تا عدالت کامل «الله» را بر زمین جاری سازد.

۲ - نیرو های متمرد حجاز: کارن آرمسترانگ راهبۀ سابق و نویسندۀ پرمایه در دفاع از تهاجمات اسلامی مینویسد از زمانی که خلیفه ابوبکر یورشهای علیه مسلمانان را در حجاز سرکوب کرد ، تصمیم گرفت تا با بکارگرفتن این نیروی عظیم و متمرد درون امت اسلامی بر ضد دشمنان خارجی استفاده کند تا نارضایتی ها را تسکین دهد . هر چه بود در سال ۶۳۳ مهاجمین مسلمان بر علیه ایران، سوریه و عراق جنگی تازه را شروع کردند. آرمسترانگ یادآوری میکند که در سال ۶۳۳ دشمنان خارجی مسلمانان عبارت بودند از: ایران و روم شرقی ولی این دو قدرت جهانی که در حد خود خطری برای اسلام محسوب میشدند، در نتیجۀ سالها جنگ با یکدیگر ضعیف شده بودند بطوریکه در منطقه خلاء قدرت بوجود آمده بود (آرمسترانگ صفحۀ ۲۲۷). نویسنده بهمین جا بسنده میکند و هیچ اشاره ای بحملات مسلمانان بطرف شمال حجاز نمیکند. ۳ - مذهب، اقتصاد و کنترل سیاسی: فرد دونر سرپرست مورخین فتوحات اولیۀ اسلامی، علت العلل جنگهای مسلمانان را سه عامل اصلی میداند: الف: پیام مذهبی اسلام که برگزیدگان مسلمان را تهییج میکرد تا به پیروی از پیامبر و فتوحات او اقدام کنند. پیام مذهبی اسلام محتوی فرمان مقدسی از سوی «الله» بود تا بنام او فتح کنند (فتوحات اولیۀ اسلامی، چاپ پرینستون سال ۱۹۸۱ صفحۀ ۲۷۰). ‌ب - عامل اقتصادی: حکام اسلامی میخواستند مرزهای سیاسی کشور خود را گسترش بدهند تا تجارت و تثبیت اقتصادی آنان بیشتر از پیش تضمین شود. ‌ج - آخرین عامل کنترل سیاسی بود. خلفا و فرمانروایان بر آن بودند تا موقعیت کشور خود را در وضع سیاسی جدیدی که بوجود آمده بود حفظ کنند و اعراب مهاجم را به سرزمین هائی که تصرف میکردند، کوچ دهند.

با این استدلال ملاحظه میشود که اعراب مهاجم دلیلی بعنوان دفاع از خود نداشتند زیرا از سوی ممالک اطراف (امپراتوریهای ایران و روم شرقی) هیچگونه عمل تحریک انگیزی بر علیه اعراب انجام نشده بود و این مسلمانان بودند که از ابتدا تهاجم را شروع کردند.

لذت و هیجان فتح و شهادت خالدابن ولید سردار خون آشام و فرماندۀ بسیار موفق جنگاوران مسلمان در پاسخ به شرایط تسلیم فرمانروای الحیره در کنار فرات ، به این سوال جواب میدهد که چرا مسلمانان بخارج از حجاز حمله کردند. خالد قاصدی از سوی خود فرستاد و مردم را دعوت کرد تا به اسلام بگروند . و یا برای آنکه تحت لوای حکومت اسلامیزندگی کنند و اهل الذمة شناخته شوند میباید مالیات حفاظت بپردازند تا بار دیگر مورد حمله قرار نگیرند. نباید از نظر دور داشت که اهل الذمة شهروندان درجۀ دوم شناخته میشدند. خالد میگوید : من شمارا به خدا و اسلام دعوت میکنم . اگر بدعوت من جواب مثبت بدهید شما مسلمان هستید و از منافع و مسئولیت هایش مستفیض میشوید. ولی اگر دعوت مرا نپذیرید ، باید جزیه بپردازید و اگر از پرداخت جزیه خوداری کنید من مردمان قبائلی را بر شما برمیانگیزم که بیشتر از آنچه که شما مشتاق زندگی هستید آنها بدنبال مرگ هستند . آن وقت ما با شما میجنگیم تا آنکه خدا بین ما و شما داوری کند. (تاریخ طبری، جلد یازدهم صفحۀ ۴). ابوبکر در یکی از گفتارهایش میگوید: در حقیقت پاداش کتاب خدا برای جهاد در راه خدا عطیه ای است که هر مسلمانی آرزویش را دارد و بآن وسیله خدا مردمانرا از تحقیر رهانیده و در این دنیا و جهان آینده باعث سرفرازی میشود (طبری ۸۴-۲۰۸۳/ ۱۱:۸۰). این گفته بمثابۀ معامله ای اقتصادی است که این جهان را با دنیای آینده تاخت میزند و با پیشنهاد اول فِرِد دونر مبنی بر عامل مذهبی، فرمودۀ ابوبکر کافی است تا در قرن هفتم میلادی هر جوان جنگجوی عرب را آمادۀ شهادت کند. خالد همچنان میگوید: اگر مسلمان نشوید و خراج هم نپردازید باید با لشگریانی بجنگید که بیشتر از علاقۀ شما بزنده ماندن، آنها در آرزوی مرگ هستند. هنگامی که خالد متوجه شد که سپاهیانش میخواهند به حجاز برگردند، از نعمات سرزمین پارس تعریف کرد و گفت: اگر در راه خدا جهاد کنید و مردمان را به اسلام دعوت کنید، خدائی که به ما نیاز ندارد زندگی شمارا صد چندان بهبود خواهدبخشید (تاریخ طبری ۲۰۳۱/ ۱۱:۲۰). همانند پاپ اوربان دوم که در پاسخ قرنها تجاوز و تهاجم مسلمانان ، برای اولین بار در سال ۱۰۹۵ اروپائیان را به پاسخگوئی به تجاوز و جنگ با مسلمانان ترغیب کرد، ۴۶۱ سال قبل از او در سال ۶۳۴ ابوبکر مسلمانان را بجنگ با غیر مسلمانان(کفار) فرا خواند. با این مقدمه ملاحظه میکنید جنگهائی که بنام جنگهای صلیبی شهرت یافته و در آن طی افسانه های گوناگونی دنیای مسیحی مورد حملات شدید لفظی قرار گرفته، در حقیقت جنگهائی است که از سوی مسلمانان بدنیای مسیحی تحمیل شد و پس از پنج قرن مسیحیان را مجبور بدفاع کرد.

آیا جنگهای اسلامی اسلام را بزور شمشیر منتشر کرد؟ حقایق تاریخی نشان میدهد که اغلب ممالک و نواحی متصرفه حق داشنتد که بین این سه راه یکی را انتخاب کنند: الف: جنگ یا مرگ

ب: تغییر مذهب باسلام و پرداخت ذکاة

ج: نگهداری ایمان خود و پرداخت جزیه جالب آن است که اغلب شِق سوم را انتخاب میکردند. ولی سرانجام مجبور میشدند به اسلام بگروند تا زندگی آسوده تری داشته باشند. ابن خلدون دانشمند و مورخ شهیر عرب (۱۳۳۲-۱۴۰۶) که نوشته هایش امروز نیز از اعتبار خاصی برخوردار است، مینویسد: در جامعه ای اسلامی جهاد وظیفه ای دینی است زیرا لازمۀ گسترش جهانی اسلام دعوت سایرین به قبول اسلام است. خواه با قبول دعوت و خواه با اجبار. هنگامیکه جنگاوران بحمله میپرداختند، پرچمهائی با خود حمل میکردند که روی آنها بزبان عربی به جلال و عظمت پیامبر اسلام شهادت میداد. ابن خلدون ماموریت جنگاوران را نفی نمیکند که گذشته از فتح سرزمین میبایست ساکنین آن نواحی را به اسلام بگروانند. اولین پیروزی مسلمانان بر مسیحیان اروپائی (مغرب) چندان سودآور نبود. مسیحیان بارها سر بشورش برداشتند و مرتد شدند. در نتیجه مسلمانان تعداد زیادی از آنها را کشتند. اما بازهم بعد از آنکه در ظاهر اسلام را پذیرفتند دست از شورش و ارتداد بر نداشتند و غیر قابل کنترل و ناآرام باقیماندند. با این تفاصیل سالهای زیادی طول کشید تا اعراب توانستند قیمومت خودرا بر مغرب تثبیت کنند. باید اذعان کنیم که جنگجویان صلیبی هرچند از روی ایمان میجنگیدند، وقتی شمشیر میزدند، به آتش میکشیدند و مردم را به اجبار به مسیحیت میخواندند، از اصول مسیحیت دور افتاده بودند. عیسی مسیح هرگز خشونت نداشت و هیچوقت شاگردان خودرا به خشونت ترغیب نکرد و فرمود: هر که شمشیر کِشد به شمشیر کشته شود. با دانستن این حقیقت نتیجه میگیریم که اناجیل مقدس هرگز توسعه و پخش کلام خدای حقیقی را با زور و خشونت تایید نمیکند. جنگهای صلیبی نبردی کامل بود. اشتباه است اگر تصور کنیم که تنها هدف جنگهای صلیبی قدوسیت و حسن نیت بود. همانند تمام جنگها در این نبرد ها خشونت و سنگدلی و جنایت عواملی غیر قابل اجتناب بود. در روزهای نخستین اولین جنگ صلیبی در سال ۱۰۹۵ گروهی اوباش به سرپرستی کنت امیکو از مرکز اروپا براه افتادند و در مسیر خود در کنار رود راین به قتل و غارت یهودیان پرداختند. کشیش های محلی نومیدانه سعی کردند از قتل عام یهودیان جلوگیری کنند ولی مساعیشان بجائی نرسید. این گروه ادعا میکردند که یهودیان نیز مانند مسلمانان دشمنان قسم خوردۀ مسیحیت هستند و نیز استدلال میکردند که منظور از غصب اموال و دارائی یهودیان تامین هزینۀ جنگ برای تصرف اورشلیم است. البته در این میان کلیسا بیکار ننشسته بود و همواره حملات ضد یهودی را بشدت نکوهش میکرد. پنجاه سال بعد زمانیکه جنگهای صلیبی ثانوی داشت شروع میشد، سنت برنارد چندین بار در سخنرانیهای خود تذکر داد که یهودیان بیگناه اند و جنگجویان مسیحی بهیچوجه نباید مزاحم آنها شوند. با اینهمه راهبی بنام رادلف بگفته های او اعتنا نکرد و اهالی اروپای مرکزی را بر ضد یهودیان شورانید. سر انجام سنت برنارد مجبور شد به آلمان برود و با رادلف روبرو شود و برای جلوگیری از قتل عام دیگری، اورا به صومعه اش بازگرداند. اغلب گفته شده است که جنایات نازیها در آلمان در طی جنگ دوم جهانی ریشه در قتل عامهای قرون وسطی دارد البته یهودیان طی جنگهای صلیبی غارت شدند و بسیاری هم جان خودرا ازدست دادند ولی این جنگها با هدف قتل عام و نسل کشی یهودیان صورت نگرفت بر عکس پاپ ها، اسقفان و کشیش ها در تمام موارد مختلف یادآوری میکردند که نباید با یهودیان بدرفتاری شود و یا زیانی به آنها وارد آید. در جنگهای مدرن امروزی اینگونه مرگها را «صدمات جنبی» مینامند. میدانیم که در منازعات مدرن محلی بسیاری از زنان، کودکان و مردان بیگناه نیز کشته شده اند، ولی نمیتوانیم ادعا کنیم که هدف جنگهای محلی کشتن زنها و کودکان بیگناه بوده است.

در اولین نظر بتاریخ درمیابیم که نخستین جنگهای صلیبی بسیار آشفته و درهم بود. فرماندۀ جنگی نداشت و از سلسله مراتب فرماندهی خبری نبود. تجهیزات جنگی و منابع تدارکاتی ملزومات وجود نداشت و از همه مهمتر طرح و استراتژی جنگ معین نشده بود. بلکه هزاران نفر با هر سلاحی که در دسترسشان بود بطرف اراضی دشمن براه افتادند . تعداد زیادیاز این گروه در طول راه از گرسنگی یا مرض مردند ، خیلی ها هم در جنگ کشته شدند. این حرکت حساب نشده و خشن بطرز معجزه آسائی موفق شد و صلیبیون در سال ۱۰۹۸ توانستند نیقیه و انطاکیه را بحکومت مسیحی برگردانند و در ۱۰۹۹ نیز اورشلیم را تصرف کردند و در فلسطین حکومتی مسیحی برقرار کردند. با این تحولات شادمانی فوق العادۀ اروپا را در بر گرفت. بنظر میرسید که اوج تاریخی پیروزی مسلمانان رو به افول نهاده بود. ولی آنگونه نبود. در قرون وسطی مهمترین مسئلۀ اروپا مسیحیت نبود بلکه اسلام بود. یکی از علل جنگهای صلیبی تغییر موقعیت و تعویض مقام مسیحیت با اسلام بود که کوششی بی ثمر بود و در طول پانصد سال جنگاوری تنها اولین جنگ صلیبی توانست بطور قابل توجهی از دست اندازی، گسترش و تهاجم مسلمانان جلوگیری کند. در سال ۱۱۴۴ که حومۀ ادسا بدست ترکها و کردها مسخر شد، نهضت پشتیبانی عظیمی از سوی لوئی هفتم از فرانسه و کنراد سوم از آلمان همراه با تشویق و ترغیب سنت برنارد براه افتاد که با شکست روبرو شد. گروه بسیار زیادی از صلیبیون در طول راه از پا درآمدند و آنها هم که زنده به اورشلیم رسیدند با حمله به مسلمانان دمشق اشتباه بزرگی مرتکب شدند زیرا دمشق با تمام قدرت از مسیحیان پشتیبانی میکرد. با وجود این بدبختیها و شکست ها اروپائیان نه تنها مجبور بودند گسترش و نفوذ روزافزون مسلمانان را بپذیرند، بلکه ایمان داشتند که خداوند آنهارا بعلت گناهانشان ترک کرده و بدست مسلمانان انداخته است. از آنجا بود که نهضت مذهبی دیگری در اروپا پا گرفت که هدف آن تصفیه و پالایش جامعۀ مسیحی بود، با این نیت که خداوند از گناهانشان بگذرد و آنها را لایق بداند تا بر شرق پیروز شوند. در سالهای بعدی قرن سیزدهم طی دورۀ پنجم جنگهای صلیبی (۱۲۲۱-۱۲۱۷) مسیحیان توانستند دامیتا را در مصر بتصرف درآورند ولی طولی نکشید که مسلمانان آنهارا شکست دادند و دوباره شمال مصر را اشغال کردند. از فرانسه سنت لوئی نهم در طول عمرش دوبار در جنگهای صلیبی شرکت کرد. اولین جنگ او منجر به تصرف دامیتا شد، اما مصریان اورا مجاب کردند تا بسرعت شهر را ترک کند. لوئی چند سال در بیت المقدس گذراند ولی هرگز به آرزوی قلبی خود که آزاد سازی اورشلیم بود ، نرسید. لوئی در سال ۱۲۷۰ که پیر و سالخورده بود، جنگ صلیبی دیگری را در تونس رهبری کرد و طی این جنگ بود که بعلت بیماری همه گیر درگذشت. با در گذشت سنت لوئی دو نفر از رهبران مسلمان که تاریخ به قساوت و خونخواری از آنان یاد میکند بنام های مالک الظهیر رکن الدین البندقداری و مالک المنصور سیف الدین النجمی العلاوی بر علیه مسیحیان اعلام جهاد کردند. با فرارسیدن سال ۱۲۹۱ مسلمانان موفق شدند آخرین جنگجویان مسیحی را بکشند و یا بفرار وادارند و با این ترتیب امپراتوری صلیبیون را از نقشۀ جغرافی پاک کنند. پس از آن با تمام کوشش و طرحهای مختلفی که مسیحیان ابراز داشتند، هرگز نتوانستند تا قرن نوزدهم جای پائی در شرق مقدس برای خود پیدا کنند. یادآوری جنگهای صلیبی و شکست های پی در پی اروپائیان این خاطره را زنده میکند که دنیای آنروز راه گریز دیگری نداشت . در طی قرون ۱۴، ۱۵ و ۱۶ امپراتوری اسلامی بسرعت قدرتمند شد و گسترش یافت. ترکهای عثمانی حتی با تصرف ممالک مسلمان باعث ایجاد یگانگی و اتحاد بیشتر بین مسلمانان شدند و با اشغال کنستانتینوپل به مرکز اروپا یورش بردند. با شروع قرن پانزدهم مسیحیان بفکر سرزمین های دوردست نبودند و تنها هدفشان آن بود که نگذارند مسلمانان باقیماندۀ دنیای مسیحی را اشغال و تصرف کنند. در سال ۱۴۸۰ سلطان محمد دوم شهر اوترانتو را تصرف کرد و از آنجا با هدف اشغال ایتالیا بحمله پرداخت. رم تخلیه شد ولی با مرگ سلطان محمد نقشۀ او نیز همراه او بگور رفت. با رسیدن سال ۱۵۲۹ سلطان سلیمان بزرگ به وین حمله کرد و اگر سپاهیان او بعلت ترس از طوفان از صحنۀ جنگ نگریخته و بقیه نیز متفرق نشده بودند، بدون تردید ترک ها وین را تصرف میکردند و پس از آن نوبت آلمان فرا میرسید که در معرض حمله قرار بگیرد. در طی سالهائی که حوادثی اینچنین دنیای مسیحی را بمبارزه میطلبید، از نظر تاریخ انسانی رویداد بیسابقۀ دیگری در اروپا پدید آمد و آن رنسانس یا تجدید حیات علمی بود که از ترکیب غیر متعارف ارزشهای رومی، معنویات مذهبی قرون وسطی با توجه به داد و ستد و روابط متقابل بوجود آمد و به نهضتهای دیگری چون انساندوستی، انقلاب صنعتی و قرن اکتشافات انجامید. از سوی دیگر جنبش پروتستانیسم با نفی پاپ و اعتقاد بخشش گناهان از طرف اوکه برای بسیاری از اروپائیان غیرقابل تصور بود ، باعث ایجاد دودستگی در دنیای کاتولیک شد. نکتۀ بسیار جالبی که در تاریخ اورشلیم دیده میشود آن است که در طول صدها سال این منطقه که در بعضی نوشته ها«ملکوت آسمانی» نیز نامیده شده، هرگز در کنترل کامل مسیحیان یا مسلمانان نبوده است. بر اساس گفتۀ سید حسین نصر، استاد مطالعات اسلامی دانشگاه جرج واشنگتن، پیامبر اسلام از سه طریق اورشلیم رابرای مسلمانان تبدیل به مرکزی مقدس کرد. (اهمیت روحانی اورشلیم، نظریات اسلامی - فصل چهارم صفحه ۴). محمد اورشلیم را اولین قبلۀ مسلمانان قرار داد و با این اقدام رابطه ای عرفانی بین اورشلیم و مکه ایجاد کرد. ۲ - زمانیکه محمد در مکه زندگی میکرد ، گزارش شد که طی سفری شبانه در رویا به اورشلیم رفت. در مقدمۀ قرآن چاپ آکسفورد در سال ۲۰۰۴ با ترجمۀ عبدالحلیم در بارۀ سفر شبانه مینویسد: ۱۷:۱ - جلال و عظمت از آن اواست که بندۀ خودش را در یک شب از مکان مقدس پرستش (مکه) به دورترین مکان پرستش (اورشلیم) آورد و ما آنجا و اطرافش را برکت دادیم. ۱۷:۵۹ - ما علامات را بعنوان اخطار میفرستیم. ای پیامبر بتو گفته ایم که خدای تو همۀ مردمان را میشناسد. رویائی که بتو نشان دادیم فقط آزمایشی برای مردمان بود... این دو آیه مسلم میدارد که محمد در مکه آرامش نداشت زیرا بت پرستان برای قبول رسالتش از او دلیل و علامتی میطلبیدند و او پاسخ میدهد: منهم بشری مثل شما هستم و نمیتوانم معجزه کنم . تنها علامتی که (الله) باو میدهد، یک رویا است. دوم آنکه این مکاشفه فتح کعبه را قبل از وقوع باو مینمایاند. آیۀ اول میگوید «الله» اورشلیم را برکت میدهد (هر چند که در قرآن لغت اورشلیم ذکر نشده) همانطور که چند سال بعد مکه را برکت میدهد. باید یادآوری شود که تفاصیل بعدی از سفر شبانه (معراج) از اورشلیم به آسمان هفتم و ملاقات با «الله» امروز اهمیت بیشتری برای مسلمانان دارد. ۳ - حسین نصر مینویسد: مسلمانان معتقدند که عیسی مسیح در رجعت ثانوی به اورشلیم میآید، بنا بر این شهر اورشلیم برای مسیحیان و مسلمانان مقدس است . این گفته گمراه کننده و بی ارزش است زیرا: الهیات اسلامی میگوید که: عیسی مسیح بعنوان رهبر مسلمانان برمیگردد و صلیب را میشکند تا نشان بدهد که چقدر مسیحیان در پیروی از خداوند خود گمراه بوده اند). البخاری ۶۵:۶-۶۵:۴ و مسلم شمارۀ .بهمین گونه در احادیث دیگر نیز از اورشلیم نام نمیبرد . بلکه شایعات عمومی میگوید که (او) قرار است به دمشق باز گردد. رویهمرفته این سه عامل بزرگ (سفر شبانه در رویا، برقراری نخستین قبله و بازگشت ثانوی عیسی مسیح) اورشلیم را تبدیل به سومین شهر مقدس برای مسلمانان و مکانی برای زیارت و ادعای تملک آن میکند. با قبول نظر نصر مکاشفه و رویا بر تاریخ سبقت میگیرد. در حقیقت مکاشفه تاریخ را بوجود میآورد. حتی خود نصر نیز موافق است و در صفحۀ ۲۳۴ کتابش مینویسد: نه تمام فلسطینی ها، نه تمام اعراب و نه یک میلیارد و دویست میلیون مسلمان دنیا نمیتوانند اورشلیم را با هیچ قدرت یا ثروت، زمین و یا هر غرامت دنیوی دیگر از دست بدهند. وابستگی به اورشلیم دائمی است و تا زمانی که دنیا پابرجا است، ادامه خواهد داشت. در پاسخ باو باید گفت: ۱ - او که میگوید «مسلمانان سراسر جهان نمیتوانند اورشلیم را از دست بدهند» تصور میکند که هم اکنون اورشلیم در دست مسلمانان و متعلق به آنها است. آیا نصر در این گفتار از پیشوایش محمد پیروی نمیکند که قبل از آنکه مکه را تصرف کند، ادعای مالکیت آنرا عنوان کرد؟ ۲ - نصر نمیتواند از سوی تمام مسلمانان جهان صحبت کند. آیا او میتواند ثابت کند که یک مسلمان تایلندی یا اندونزیائی یکوجب از خاک اورشلیم را با تمام ثروت و قدرت جهانی عوض نمیکند؟ ۳ - حسین نصر در انتها مسئلۀ تاریخ تمدن انسان را بمیان میکشد و این تنها عاملی است که در ضمن عوامل اصلی بحث او از آن یاد نشده است. دانشمند دیگر مسلمان بنام « ولید انصاری» از طریق دیگری به نتیجه گیری میپردازد و مینویسد: شاید تنها راه صلح خاورمیانه در آن است که اورشلیم نه پائیتخت اسرائیل و نه پائیتخت اعراب بلکه شهریکاملآ روحانی و غیر سیاسی و بین المللی بوده و به سرپرستی عالی نمایندگان ادیان ابراهیمی اداره شود. (اقتصاد تروریسم و بنیاد گرائی اسلامی چاپ ۲۰۰۴ صفحۀ ۲۱۶). هر چند این نتیجه گیری میتواند رضایت مسلمانان را جلب کند ولی راهی یکطرفه است وهرگز نمیتوان تصور کرد که یهودیان پس از ۲۵۰۰ سال سرگردانی، حال که کنترل بر اورشلیم را در دست گرفته اند، بآسانی آن را به نمایندگان مذاهب دیگر تحویل بدهند. از نظر مسیحیان اگر عیسی مسیح مکانی را مقدس ننامید، شاگردان و پیروان او نیز چنین نخواهند کرد. او هرگز مکان مشخصی را مقدس و مختص مسیحیان اعلام نکرد. برای ثبوت آنچه که مسلم است نیازی نیست تا تمام ادعا ها را یکایک پاسخگو باشیم. در عین حال دلیلی نداریم که عیسی مسیح اورشلیم یا مکانی دیگر را شهر مقدس خوانده باشد. ویا از طریقی که پیامبر اسلام با استفاده از شمشیر مکه را تقدیس کرد و زیارت امکنۀ مقدس را تجویز نمود، چنین امری را در مسیحیت برقرار کرده باشد. البته بیاد داریم که عیسی مسیح برای اورشلیم گریه کرد زیرا «زمان تفقد خودرا نشناخت». (لوقا ۴۴-۱۹:۳۸) و در معبد مقدس شلاق بدست گرفت و صرافان را از آنجا اخراج کرد. و به آنان گفت: «نوشته شده است که ”خانۀ من خانۀ دعا خواهد بود“، امّا شما آن را ’لانۀ راهزنان ساخته‌اید.» او هر روز در معبد تعلیم می‌داد... (لوقا باب ۱۹ آیات ۴۵ تا ۴۷)


این اقدامات عیسی مسیح که در اناجیل ثبت شده، لشگر کشی، حمله و حرکاتی جنگی و کسب غنائم نبود. اگر او قصد تصرف و جنگ داشت، میتوانست شاگردان، پیروان و جمعیتی را که همیشه بدنبالش بودند، برانگیزاند تا در جنگی مقدس (جهاد) اورا در فتح اورشلیم همراهی کنند. همینطور میدانیم که او خرابی اورشلیم و انهدام معبد مقدس را پیش بینی کرد(لوقا ۲۰:۲۱) ، میدانیم که او اولین عشای ربانی را در اورشلیم برقرار کرد (لوقا۲۳-۲۲:۷)، میدانیم که اورا در اورشلیم صلیب کردند(لوقا ۴۹-۲۳:۲۶) و میدانیم که در اورشلیم از مردگان برخاست (لوقا۱۲-۲۴:۱). تمام آنچه که ذکر شد در کتب مقدسۀ مسیحی و همچنین در تاریخ ثبت شده و ادعاهائی بی پایه و اساس و معلق در هوا نیست. با اینهمه باید اذعان کنیم که مسیح هرگز شهر اورشلیم را شهری مقدس و واجب زیارت اعلام نداشت و هرگز ادعا نکرد که اورشلیم باید تا بابد متعلق به پیروان او باشد. حسین نصر دانسته یا نادانسته مینویسد: مسیحیان از نظر مذهبی وظیفه دارند تا علاقه و وابستگی خاصی به اورشلیم داشته باشند. همانطور که پدران ایشان با خونریزی ها و جنگهائی که بنام جنگهای صلیبی معروف شده در طی بیشتر از یک قرن برای تصرف اورشلیم که از نظر آنها شهری مقدس بود، جنگیدند و کلیساهای آن ها در اروپا نیز این منازعات و خونریزیها را نوعی «زیارت اورشلیم مقدس « معرفی میکردند. در این یادداشت مغرضانه که از روی بی اطلاعی مطلق نویسنده آمده، لغت کلیدی که بسیار نابجا استعمال شده لفظ «وظیفۀ وابستگی» است . چرا او برای اثبات نظر خودش چنین وظیفۀ را ابداع کرده است؟ خونریزی و جنگ و طرز برداشت کلیساهای اروپائی در قرون وسطی؟ و زیارت اورشلیم ؟ تصور نمیشود که یک فرد مسیحی چینی و یا ژاپنی آنگونه که حسین نصر میگوید وابستگی به اورشلیم و زیارت آن شهر را وظیفه ای مذهبی تلقی کند و در زندگی هدف دیگری غیر از مالکیت اورشلیم نداشته باشد. اگرچه لازمۀ این تملک مجازی جنگ و خونریزی باشد! بجای اورشلیم زمینی مسیحیان معتقد به اورشلیم جدید آسمانی هستند) (مکاشفۀ یوحنا باب ۲۱). بگفتۀ سنت آگوستین : مسیحیان بزیارت شهری دنیوی نمیروند و در آرزوی زیارت اورشلیم آسمانی، شهر خداوند هستند.


 

منابع و مآخذ ۱- انجیل متی ۲ - انجیل لوقا ۳ - تاریخ طبری ۴ - عبدالحلیم ، مقدمۀ قرآن ، چاپ آکسفورد 2004 ۵ - تاریخ مساجد اسپانیا ۶ - سید قطب: در سایۀ اسلام، جلد هفتم ۷ - کارن آرمسترانگ، نیروهای متمرد حجاز ۸ - فتوحات اولیه اسلامی ، چاپ پرینستون 1981 ۹ - ابن خلدون ، وظایف مذهبی از نظر تاریخ ۱۰ - اهمیت روحانی اورشلیم ، نظریات اسلامی ، سید حسین نصر ۱۱ - الهیات اسلامی ، البخاری ۱۲ - اقتصاد ، تروریسم و بنیادگرائی اسلامی 2004، ولید انصاری ۱۳ - The Real History of the Crusades , Prof,Thomas F.madden ۱۴ - Kingdom of Heaven , James Arlandson ۱۵ - World Wisdom , 2004, page216 ۱۶ - Wikepedia Encyclopedi

برای اطلاعات بیشتر به کتب زیر مراجعه کنید:

- انجیل

- جنگ جمل

- دارالاسلام و دارالحرب

- تاریخ کلیسای قدیم

Recent Posts

See All
bottom of page